اين رسمش نبود

اين رسمش نبود

آخه چرا؟!

مگه هر موقع هر چیزی می خواستی بهت ندادم؟

مگه تو زندگی واست کم گذاشته بودم؟

مگه هر موقع گرسنه شدی واست غذا آماده نکردم؟

مگه هر موقع احساس تنهایی کردی من سنگ صبورت نبودم؟

مگه اون موقع که ناراحت بودی من نبودم که آرومت کردم؟

مگه هر موقع مریض شدی خودم پرستاریتو نکردم؟

یادت میاد اون شب، داشتی تصادف میکردی، کی بود که کمکت کرد؟

یادت میاد اون روز آبروت داشت جلوی مردم می رفت من اومدم نذاشتم آبروت بره؟

یادت میاد اون روز تو شهر گم شده بودی من اومدم پیدات کردم؟

مگه اون زمانی که پیشم بودی بهت بد گذشت؟

مگه من  در قبال کارهام تا حالا چیزی ازت خواستم؟

من که جز خوشبختی و آرامشت چیزی نمیخواستم؟

چرا داری از پیشم میری؟

اصلا کجا داری میری؟

مگه جایی رو داری که میری؟

نمیگی دلم برات تنگ میشه؟

اگه تو منو دوست نداری ولی من خیلی عشقاتم،

 به خاطر اون نون نمکی که با هم خوردیم نرو؟

چرا داری به حرف اون گوش میدی؟

مگه نمیدونی هر کی با اون گشته بدبخت و پشیمون شده؟

مگه نمیدونی که اون دلش واسه هیچ کشی نمیسوزه؟

مگه نمیدونی چقدر آدم ها رو بدبخت کرده؟

نرو؟

واقعاً میخوای بری؟ باشه برو...ولي اين رسمش نبود. فقط هیچ موقع منو فراموش نکن و بدون من همیشه دوستت دارم. هر موقع هم خواستی بیا پیشم فقط میترسم  وقتی بیای که دیگه دیر شده باشه...

امضا: خدا

(دوستت دارم ای بنده)

 

 ( متن بالا شرح حال زمانی است که یک انسان قصد یک گناهی را می‌کند)

 .......................................

شاهد مثال:

*خدا به حضرت داوود وحي كرد: به جوانان بني­اسرائيل بگو: چرا خود را به ديگري مشغول مي­داريد، حال آنكه من مشتاق شما هستم؟ اين جفا چيست؟ اگر آنان كه از من رويگردان شده­اند مي­دانستند كه چگونه در انتظارشان هستم و چه مهري نسبت به آنان دارم و چه قدر مشتاقم كه معصيتشان را ترك كنند، از اشتياق من مي­مردند و در راه محبتم بند از بندشان جدا مي­شد. اين اراده من است درباره كساني كه از من رويگردان شده­اند. پس اراده­ام درباره روي­آورندگان به من چگونه است؟!

*هر كس مرا بخواند اجابت كنم ، و هر كس از من چيزى بخواهد به او عطا كنم ، و هر كس كه در راه من احسان كند، تشكّر كنم ، و آنكه مرا معصيت كند، پرده پوشى كنم ، و هر كس به جانب من بيايد او را ثابت قدم بدارم و هر كس مرا بشناسد او را براى كارهاى پسنديده برگزينم و هر كه مرا دوست بدارد او را به (بلا) مبتلى كنم و هر آنكه را من دوستش داشته باشم او را مى كشم (توفيق شهادت در راه خود به او نصيب كنم ) و هر كه را من بكشم ديه او را به عهده مى گيرم و ديه هر كس كه به عهده من باشد، وصال خود را ديه او قرار مى دهم

امام صادق عليه السلام فرمود:خداوند به موسى عليه السلام وحى فرمود:دروغ مى گويد آن كس كه گمان برد مرا دوست دارد امّا چون شب فرا رسد چشم از عبادت من فرو بندد. مگر نه اين است كه هر دلداده اى دوست دارد با دلدار خود خلوت كند؟!

*سوره فرقان آيه 27 تا 29 : و روزي كه ستمكار دستهاي خود را ميگزد و ميگويد: اي كاش با پيامبر راهي برميگرفتم. اي واي كاش فلاني را دوست خود نگرفته بودم. او بود كه مرا به گمراهي كشانيد پس از آنكه قرآن به من رسيده بود، و شيطان همواره فروگذارنده انسان است.سوره حج آيه4: بر شيطان مقرر شده كه هر كس او را به دوستي بگيرد، قطعا او را گمراه ميسازد و به عذاب آتش ميكشاند. 

 

وال استریت و سپاه قدس

 

اینها که ایستاده اند در وال استریت
و داد می زنند 99 درصد ما

اینها هم از سپاه قدس اند؟!

یازده سپتامبر هم لابد
کار سپاه قدس بود!
و کسری بودجه امریکا

سقوط ارزش آقای اوباما...
حتّی گرسنگی سومالی
سقوط بورس لندن
کوررنگی سازمان ملل
و سونامی هایی که در راه اند...
تمام شان کار سپاه قدس است!
دمپایی یی که رد شد روزی

از کنار گوش آقای بوش
کار سپاه قدس بود!
و مردمی که می جنگند در لیبی
تمام شان عضو سپاه قدس اند!
جوانان میدان التحریر
زنان بحرینی

که خواب شاه عربستان را آشفته کرده اند
یک شعبه از سپاه قدس اند

اسناد ویکی لیکس

ترور مالکم ایکس هم لابد کار سپاه قدس بود


با این همه
عالی جناب اوباما!
حکایتی ست که می گوید

هیچ شیری
موش مرده نمی گیرد
لااقل می گفتی گاوی،
بوفالویی
پرزیدنت صهیونیستی...
شما که در هالیوودتان
گنجشک را با هواپیما عوض می کنید
آدمها را با روبات
غول هایی می سازید
که هرچه تیر می خورند نمی میرند
شما که می توانید از یک موش مرده
یک شیّاد بسازید
و هر لحظه از دوربین هایتان

یک فاحشه بیرون بیاورید

می توانید از ترکیب کوکائین و کوکاکولا

جاسوس بسازید

اماّ

ما هم بیکار نبودیم
گیرم به طنز در نطنز
یا به جد در نجد
عشق را غنی سازی کردیم با عقل
پیوند زدیم شعر را با فریاد

عالی جناب اوباما !

با همان دماغ پینوکیویی ات
از زیر دشداشه ی شیخ نفت
بیرون بیا لطفا ...
حالا نوبت توست
یا حبیبی...
تکان نخور که منفجر خواهی شد
در زیر کلاه کوچک شیمون پرز!
- انفجار پشت انفجار-
تکان نخور آقای پرز!
که متّصل شده با فیبر نوری
به دمت

بچه های سرراهی بالاترین...

و متصل شده اند به تو
جرسی ها و چرسی ها
با تمام تخس هایی

که پستان مادرشان را گاز گرفته اند

که متصل شده اند به تو جیرجیرک ها و قورباغه ها

و متصل شده است به تو خبرگزاری بی بی سی
با تمام نوه ها و نتیجه هایش
تکان نخورید!
تمام تان در محاصره ی سپاه قدس اید!
لبخند بزنید
قطعنامه صادر کنید
و شکلک در بیاورید
شما در مقابل دوربین مخفی مردم قرار دارید...

علیرضا قزوه

من از رفتن آقا به کرمانشاه ناراحتم!

من از رفتن آقا به کرمانشاه ناراحتم!

   
تهرانی ها نگرانند،می‌ترسند که با رفتن آقا زمین فرصت را غنیمت بشمارد و کار خودش را بکند.

من ناراحتم، از رفتن ایشان به کرمانشاه ناراحتم. چرا؟!

چون می ترسم! از تهرانی که ضد زلزله ندارد باید رفت!

می گویند که خداوند به واسطه ی حضور علماست که خطرها و بلایا را از شهرها دور می کند.

می ترسم! نه تنها من که خیلی ها می ترسند. می ترسند که با رفتنشان، زمین فرصت را غنیمت بشمارد(!) و کار خودش را بکند.

ماشاء الله اینقدر مردم تهران زیادند و به همین میزان هم وفور گناه است که دفع خطر همه ی این گناهان، تنها با حضور آقا ممکن است.

می ترسم! زلزله یک ۱۰ روزی بیزحمت امان بده تا دوباره آقا بیایند!

یک تهرانی

هر زیبایی، دیدنیست؟

  

    چه اشکالی دارد که انسان به چهره جنس مخالف، نگاه کند و لذت ببرد ؟            

جواب: دیدن هر چیز به ظاهر زیبا برای ما خوشایند و سودمند نیست مثلا نگاه مستقیم به خورشید با آن همه روشنایی و زیبایی نه تنها سودی ندارد بلکه باعث کوری یا ضعف بینایی می شود.

نگاه به حسن جمال جنس مخالف هم ضررهایی دارد که به طور خلاصه اشاره می کنم:

می بینی، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچار افسردگی می شوی

ادامه نوشته

یا امام رضا ادرکنی

فلج مي شود

کنار ضریحتان

چرخ های ویلچر...

ادامه نوشته

کنکور امر به معروف و نهی از منکر/سوال10

سوال۱۰/ یکی از دوستان یا اقوامتان بنا به اتفاقاتی  که افتاده است شروع میکند به تهمت وفحش دادن به شما، شما چه کاری انجام میدهید؟

 

الف) خوب معلومه...چهار تا فحش آبدارتر بهش میدم تو روش کم شه

ب) میزنم زیر گریه(مخصوص برخی از خانم ها)

ج) محل حادثه رو سریعا ترک میکنم

د) بهش میگم خودتی

ه)بهش میگم: اگر این فحش و تهمت هایی که به من گفتی راست بود، از خدا میخوام که منو ببخشه. اگرهم این فحش ها و تهمت هایی که به من نسبت دادی راست نبود،از خدا می‌خوام تو رو ببخشه

د).........(این گزینه را شما بگویید)

 

راهنمای سوال در ادامه مطلب

ادامه نوشته

حق نداريم افراد را به صرف گمان، متهم كنيم

يك عده‌اى ميخواهند از اين حوادث براى زدن توى سر مسئولين كشوراستفاده كنند

چند سال قبل از اين - نميدانم حالا ده سال است يا بيشتر است - من توصيه‌هاى مؤكدى را راجع به مقابله‌ى با فساد اقتصادى به مسئولين كشور كردم؛ استقبال هم كردند؛ اما خب، اگر عمل ميكردند، ديگر اين فساد بانكى اخير - كه حالا همه‌ى روزنامه‌ها و همه‌ى دستگاه‌ها و همه‌ى ذهنها را پر كرده - پيش نمى‌آمد. وقتى عمل نميكنيم، دچار اين حوادث ميشويم. اگر با فساد مبارزه بشود، ديگر اين چند هزار ميليارد - يا هرچه - سوءاستفاده‌اى كه افرادى بيايند بكنند، پيش نمى‌آيد. وقتى عمل نميكنيم، خب، پيش مى‌آيد؛ ذهن مردم را مشغول ميكند، دل مردم را مشغول ميكند، دل آدمها را ميشكند. چقدر در اين كشور از بروز يك چنين فسادى دلها ناراحت ميشود؟ چقدر آدمها اميدشان را از دست ميدهند؟ اين سزاوار است؟ اين به خاطر اين است كه عمل نكرديم. از همان وقت كه گفته شد فساد ريشه‌دار ميشود، ريشه پيدا ميكند، شاخ و برگ پيدا ميكند، هرچه كه بگذرد، كندنش مشكل ميشود - اينها گفته شد، اينها تأكيد شد، اينها همه بيان شد؛ اينها سرمايه‌گذار پاكدامن و صادق را مأيوس ميكند - اگر عمل ميشد، مبتلا به اين مسائل نميشديم. حالا مبتلا شديم.

 البته حالا هم من اين را عرض بكنم، مردم عزيزمان بدانند؛ خوشبختانه مسئولين كشور در هر سه قوه، هم با اين حادثه، هم ان‌شاءالله با حوادث ديگر مبارزه ميكنند و پيشگيرى ميكنند؛ بايد هم بكنند، وظيفه‌شان است كه مقابله و مبارزه كنند.
هر سه قوه دارند تلاش ميكنند. يك عده‌اى ميخواهند از اين حوادث استفاده كنند براى زدن توى سر مسئولين كشور. مسئولين كشور دارند كار ميكنند؛ هم مجلس، هم دولت، هم قوه‌ى قضائيه.

 خب، البته خبررسانى شد؛ مطبوعات، ديگران، كارهائى كردند، خبررسانى كردند، ايرادى ندارد؛ اما ديگر نبايد قضيه را خيلى كش بدهند. بگذاريد مسئولين كارشان را بكنند؛ عاقلانه، مدبرانه، قوى و با دقت قضايا را دنبال كنند. جنجال و هياهو تا يك مقدارى براى آگاهى‌ها لازم است؛ ديگر همين طور هى ادامه دادن - بخصوص كه اگر بعضى‌ها هم بخواهند در اين بين استفاده‌هاى ديگرى از اين مسائل بكنند  - هيچ مصلحت نيست. بايد مراقبت بشود. البته مسئولين دنبال كنند. مردم هم بدانند كه اين چيزها دنبال ميشود و متوقف نميشود و ان‌شاءالله به توفيق الهى دستهاى خائن قطع خواهد شد.

بيانات مقام معظم رهبري در ديدار كارگزاران حج ۱۱/۰۷/۹۰

حق نداريم افراد را به صرف گمان، متهم كنيم

يكى از دوستان اشاره كردند كه اميرالمؤمنين در فرمان خود به مالك اشتر فرموده‌اند كه آدمهاى سوءاستفاده‌جو را رسوا كنيد؛ شما گفته‌ايد كه افشاء نكنيد. اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) نفرمودند موردى را كه اثبات نشده، افشاء كنيد. هيچ وقت چنين چيزى در بيان اميرالمؤمنين نيست، و اين قطعاً از اسلام نيست. ما چطور چيزى را كه اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء كنيم؟ ممكن است اينقدر حجم اتهام زياد و وسيع باشد كه يك عده‌اى به چشم يك امر قطعى و واقعى به آن نگاه كنند، اما هيچ پشتوانه‌ى استدلالى نداشته باشد، جائى ثابت نشده باشد. ما هيچ حجتى نداريم كه اين را بگوئيم. حتّى من در همان جلسه‌ای كه اشاره كردند، از اين بالاتر را گفتم. من گفتم حتّى جرمى كه ثابت شد، اصل نبايد بر افشاى آن جرم باشد. بالاخره يك مجرمى است، يك غلطى كرده، مجازات هم ميشود؛ خانواده‌ى او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهى نكرده‌اند؛ ما چرا بيخود اينها را رسوا كنيم؟ مگر آنجائى كه خود نفس افشاء كردن، يك مصلحت بزرگى داشته باشد. بله، يك جائى هست كه نفس افشاگرى در يك مسئله‌ى ثابت‌شده، مصلحتى دارد؛ آنجا ايرادى ندارد. اين، منطق ماست. هيچ چيزى هم نه از اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) و نه از هيچيك از ائمه‌ى هدى (عليهم‌السّلام) برخلاف اين وجود ندارد. ما واقعاً حق نداريم افراد را به صرف گمان، متهم كنيم، مشهور كنيم؛ واقعاً جايز نيست؛ نه در سايت، نه در روزنامه، نه در تريبونهاى گوناگون. حيثيت افراد را بايد حفظ كرد.

بیانات مقام معظم رهبري در دیدار جمعی از دانشجویان ۱۹/۰۵/۹۰


 

هروقت شايعه اي شنيدیم

هروقت شايعه اي شنيدیم چه کار کنیم؟
 
و يا خواستيم شايعه اي را تکرار کنيم اين فلسفه را در ذهن خود داشته باشيم:
 شايعه و مديريت آن در سازمان

در يونان باستان سقراط به دليل خرد و درايت فراوانش مورد ستايش بود.
روزي فيلسوف بزرگي که از آشنايان سقراط بود،با هيجان نزد او آمد و گفت:سقراط ميداني راجع به يکي ازشاگردانت چه شنيده ام؟

سقراط پاسخ داد:"لحظه اي صبر کن.قبل از اينکه به من چيزي بگويي از تومي خواهم آزمون کوچکي را که نامش سه پرسش است پاسخ دهي."مرد پرسيد:سه پرسش؟
سقراط گفت:بله درست است.قبل از اينکه راجع به شاگردم بامن صحبت کني،لحظه اي آنچه را که قصدگفتنش را داري امتحان کنيم.
اولين پرسش "حقيقت" است.کاملا مطمئني که آنچه را که مي خواهي به من بگويي حقيقت دارد؟مرد جواب داد:"نه،فقط در موردش شنيده ام."سقراط گفت: بسيار خوب،پس واقعا نميداني که خبردرست است يا نادرست.
 
حالا بيا پرسش دوم را بگويم، كه "خوبي" است، آيا آنچه را که در موردشاگردم مي خواهي به من بگويي خبرخوبي است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد: پس مي خواهي خبري بد در مورد شاگردم که حتي درموردآن مطمئن هم نيستي بگويي؟ مردکمي دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
 
سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم "سودمند بودن" است. آن چه را که مي خواهي در مورد شاگردم به من بگويي برايم سودمند است؟ مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"
سقراط نتيجه گيري کرد:
 
اگرمي خواهي به من چيزي رابگويي که
نه حقيقت دارد و نه خوب است و نه حتي سودمند است
پس چرا اصلا آن رابه من مي گويي؟

رهبر چه میگوید ما چه میکنیم!!!

رهبر چه میگوید ما چه میکنیم!!!

نگوييم ببينيم فلان كسان مثلاً جريانشان آن‏طورى است؛ فلان كسان جريانشان اين‏طورى است. نه، همه يك جريان و يك حركت داشته باشند. نبايد گفت كه آن آقا متعلق به فلان جريان است، اين آقا هم متعلق به جريان ديگر است. به نظر من، اين‏طور درست نيست. اصلاً مافوق جريانها، اصولى هست كه بايد مورد نظر باشد و رعايت گردد. در بقيه‏ى امور هم هرچه اختلاف نظر باشد، اشكال ندارد. اصل انقلاب و اسلام و حمايت از دولت و جهت‏گيريهاى اصولى، بايستى مشترك باشد. همه بايد روى اين، نظر بدهند. در بقيه‏ى امور هم هر كس كه سليقه و نظرى دارد، نظر خودش را داشته باشد؛ ولى نبايد موجب اختلاف بشود.

همان‏طور كه امام(ره) مكرر مى‏فرمودند، مثل اختلافات طلبگى بايد عمل كرد. يعنى دو نفر طلبه و هم‏مباحثه، سر مسأله‏يى جنجال و بحث دارند؛ ولى درحقيقت با هم دوستند و مشكلى با يكديگر ندارند. دو نفر رفيق، از دوران طلبگى تا دوران اجتهادشان، سر مسأله‏يى بحث مى‏كنند. اين، در فلان مسأله‏ى اصولى، عقيده‏يى پيدا مى‏كند؛ او هم عقيده‏ى ديگرى پيدا مى‏كند. فرض كنيد در بحث ترتب، با هم مباحثه مى‏كنند. اين آقا، نظر «آخوند» را قبول كرده؛ آن يكى، نظر فلان شخص را قبول مى‏كند. بزرگ هم كه مى‏شوند، هردونفر نظراتشان را دارند و با يكديگر رفيق هم هستند. اختلاف نظرهاى سياسى، بايد همين‏طور باشد.

آن چيزهايى كه مشترك است، مسايل اصلى و حياتى روز است كه بخصوص به مسأله‏ى حمايت و پشتيبانى از دولت اشاره كردم. اصلاً به سرانجام رسيدن انقلاب، به اين متوقف است. در مورد همه‏ى دولتها، اين نكته صادق است ...

مبادا خداى نكرده ائمه‏ى جمعه تحت تأثير حرف اين و آنى قرار بگيرند كه گاهى چرندى، اتهام بى‏ربطى و يا مطلب واهى و بى‏اساسى را مطرح مى‏كنند. حالا اگر يك نفر در يك جلسه‏ى خصوصى حرفى را مى‏زند، بحث ديگرى است؛ اما امام جمعه نبايد اين حرفها را قبول بكند، تا در حرفها و اعمال و منش او واضح بشود. اين‏طور چيزها را رعايت بكنيد. اين، همان وحدت طريق و راه و جهت است. بقيه‏ى امور هم اختلاف بود، باشد؛ «اختلاف امّتى رحمة»(4). ما از اين‏كه سر بعضى از جزييات، بين آقايان اختلاف هم باشد، هيچ نگرانى نداريم.

بیانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با ائمه‏ى جمعه‏ى سراسر كشور ۷/۰۳/۶۹

 

*برهم زدن وحدت حرام است

نكته‌ى سوم، حفظ وحدت است. دشمن اميدوار است كه از طريق ايجاد دودستگى و اختلاف، در ميان ما نفوذ كند. اين، كار بسيار ظريف و دقيقى است كه روى آن سرمايه‌گذارى مى‌كند. اين‌طور نيست كه ما بگوييم دشمن مى‌خواهد تفرقه‌افكنى كند، ما هم مشتها را گره مى‌كنيم و شعار مى‌دهيم و نمى‌گذاريم دشمن به اهدافش برسد؛ خير، او روشها و مكانيسمهاى بسيار حساب‌شده و دقيقى را براى اين كار دارد؛ لذا ما بايد هوشيار باشيم.

آن‌جا كه حرفى را از كسى پيش ما مى‌آورند، يا شايعه‌يى را عليه كسى و مقامى و مديرى و مسؤولى درست مى‌كنند، يا در ذهن كسى شكل وظيفه‌ى شرعى را مجسم مى‌كنند و مى‌گويند بايد اين حرف را بزنى يا اين موضع را بگيرى، در همه‌ى اين موارد، اولين چيزى كه بايد به ذهن بيايد، اين است كه شايد طرح اين موارد را دشمن برنامه‌ريزى كرده است، تا به وسيله‌ى آن اختلاف ايجاد كند.

حفظ وحدت را اصل قرار بدهيم و اگر تكليف شرعى‌يى هم احساس كرديم، ولى ديديم عمل به اين تكليف ممكن است مقدارى تشنج به وجود آورد و وحدت را از بين ببرد، قطعاً انجام آنچه كه تصور مى‌كرديم تكليف شرعى است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود.

بیانات در مراسم بيعت ائمه‌ى جمعه‌ى سراسر كشور۱۲/۰۴/۶۸

 

*نمی شود فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته ها داد

 علما و روحانیون انشاءاللّه به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی از باب تذكر و تاكید عرض می كنم امروز كه بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد كشور اسلامی مان احساس می كنند كه می توانند اندیشه های خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند و اگر بیراهه می روند، با بیانی آكنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید. و باید به این نكته توجه كنید كه نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یكباره به وادی تردید و شك انداخت. اینها كه امروز اینگونه مسائل را عنوان می كنند مسلما دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می تپد، و الا داعی ندارند كه خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند كه مواضع اسلام در موارد گوناگون همانگونه ای است كه خود فكر می كنند. به جای پرخاش و كنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان برخورد كنید. اگر قبول هم نكردند، مایوس نشوید. در غیراین صورت خدایناكرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین می افتند، و گناه این كمتر از التقاط نیست. "

 بیانات امام خمینی ره 29/4/67

 

*كار دشمن را آسان نكنيم  

اين‏كه بنده مكرّر به مطبوعات و رسانه‏ها توصيه مى‏كنم كه با مسائل كشور مسؤولانه برخورد كنند، به خاطر همين است. دشمن مى‏خواهد مطالب خود را در بين مردم به‏دروغ و فريب منتشر كند. ما نبايد عامل دشمن شويم و كار دشمن را آسان كنيم و همان چيزى را كه او مى‏خواهد در فضاى فكرى و فرهنگى جامعه ما به وجود آورد، در داخل كشور به وسيله مطبوعات، رسانه‏ها و تريبونها به خورد مردم دهيم. اين خطاى بسيار بزرگى است. اگر عمداً و با توجّه صورت گيرد، خيانت بزرگى است و اگر از روى غفلت باشد، خطاى بزرگى است. بايد خيلى آگاه و مراقب بود. امروز شگرد سلطه‏طلبى امريكا و دستگاههاى جهنّمىِ صهيونيستى در دنيا همين است

نامه یک دانش آموز قدیمی به رئیس جمهور

نامه یک دانش آموز قدیمی به رئیس جمهور:

آقای رئیس جمهور مشکل ما کثیف بودن رسانه هاست

سلام آقای رئیس جمهور.نمی دانم آیا سوالی که در ابتدای سال تحصیلی از دانش آموزان پرسیدید مربوط به افرادی مانند من که 5 سال پیش دانش آموز بودند می‌شود یا خیر، .ولی زمانیکه  صداقت را در سوالتان دیدم و از طرفی چند جوابی که رسانه ها از قول یک دانش آموز منتشر کردند را مشاهده کردم، بر خود واجب دانستم تا این نامه را بنویسم.

این .نامه  مقدمه ندارد، ترسیدم مقدمه بنویسم چون احساس کردم مانند خيلي‌ها، آنقدر محو مقدمه می‌شوم که «اصل» یادم برود و چه بد دردی است اگر «اصل» را فراموش کنم.

اگر رئیس جمهور بودم برای با اخلاق شدن رسانه ها تلاش می‌کردم چرا که وقتی رسانه ها آلوده باشند نمی‌توانند حقیقت را منتشر کنند و نمی‌توانند پل ارتباطی مناسب و دلسوزی بین مردم و مسئولین باشند؛ در این صورت نه مردم از فعالیت های مسئولین با خبر می‌شوند و نه مسولین از درد مردم آگاهی پیدا خواهند کرد.

آقای احمدی نژاد من اگر جای شما بودم از رسانه دولت این طهارت را شروع می‌کردم تا برای دیگر رسانه ها الگو شود، رسانه ای که واقع بین باشد و اخلاق را سر لوحه خود قرار دهد.

 آقای رئیس جمهورمشکل ما این است که ما هیچ اطمینانی به هیچ رسانه ای نداریم تا نامه ما را بدون حذف یا اضافه به دست شما برسانند.برای این سخنانم دلیل دارم.

وقتی میبینم از احساسات  و سادگی ما سوء استفاده می‌شود.

وقتی میبینم که مسائل آموزشی و تربیتی تنها در زمانی که رنگ بوی سیاسی بگیرد بر روی صفحه اول رسانه ها منتشر می‌شود

وقتی می‌بینم اکثر خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها به دعوای مسئولین می‌پردازند.

 وقتی می‌بینم مطالب اخلاقی و اعتقادی جایی در صفحه اول روزنامه و یا خبرگزاری‌ها ندارد.

 وقتی می‌بینم که سیاست و دیانت را جدا کرده‌اند ولی داعیه‌دار آمیختگی آن هستند.

وقتی می‌بینم جمله سیاست ما عین دیانت ما است را به سیاست ما همه دیانت ما است عوض کرده‌اند.

 وقتی می‌بینم اهالی رسانه به جای پرداختن به سیاست‌های کلی و کاربردی نظلام، و به جای مسائل فرهنگی و تربیتی به مسایل درجه 3 یا 4 اشخاص می‌پردازند و آنها را تیتر اولشان می‌کنند.

وقتی می‌بینم با اينكه مي‌دانيم فاصله حق و باطل چهار انگشت است و آبروي مؤمن از كعبه هم حرمتش بيشتر، اما بسياري از خبرها و تحليل ها را بدون صحت و سقم و فقط به اعتبار آنكه با اهداف و سلايق رسانه ها‌يشان  همسو است منتشر مي‌كنند.

وقتی می‌بینم كه برخي افراد، اعتبار سخنان رهبري مبني بر اينكه مسائل را اصلي و فرعي كنيم، را فقط يك هفته مي‌دانند و بعد از مدتي كوتاه مسائل فرعي  جاي مسائل اصلي را مي‌گيرد.

وقتی می‌بینم كه با اينكه رهبرانقلاب مدام بر بيداري اسلامي به عنوان اصلي ترين اتفاقي كه در حال رخ دادن است سخن مي‌گويند، اما بازهم تيترهاي  تفرقه انگيز و جناحي در صفحه اول برخي از رسانه‌ها را منتشر می‌شود.

وقتی می‌بینم که منبع خبرهای رسانه های دشمن، رسانه های به ظاهر دلسوز هستند.

وقتی می‌بینم با اينكه مولا ما را به اخلاق مداري،  گسترش معنويت و اعتقادات و پرهيز از غيبت و تهمت در رسانه ها تأكيد مي‌كنند، اما خبرهاي اخلاقي و معرفتي  جايي در صفحه اول رسانه ها ندارد.

وقتی می‌بینم كه اگر خبري راجع به راهكارهاي امربه معروف، راهاي مبارزه با شيطان، راهاي حضور قلب در نماز و... را به روزنامه يا خبرگزاري ارسال كنيم،تازه اگر آشنا داشته باشيم فوق زيادش آن خبر در جزييترين قسمت آن رسانه درج مي‌شود.

وقتي می‌بینم مسایل خصوصی افراد تیتر اول روزنامه‌ها می‌شود، اما مطالب اخلاقي و اعتقادي در ستوني کوچک جاي می‌گیرد.

 وقتی سخن رهبرمعظم انقلاب را فقط فردایش در روزنامه‌ها يا خبرگزاري‌ها می‌بینم و از پس‌فردایش دیگر سخنی از آن مشاهده نمی‌کنم.

 وقتی شهادت امام صادق (ع)رئیس مکتب شیعه  به حاشیه میرود و جایی در رسانه ها ندارد.

دیگر چه انتظاری دارم از اینکه نامه من مرا بدون اهداف سیاسی در رسانه هایشان منتشر کنند!

دیگر چه انتظاری دارم تا رسانه ها از معضل اعتیاد، همجنس گرایی، خود ارضایی، افسردگی،نبود نشاط کافی در مدارس حرفی به میان بزنند و یا اگر حرفی در این رابطه باشد با اهداف سیاسی گفته میشود آن هم در گوشه ای که کمتر دیده شود.

 

آقای احمدی نژاد!

هیچ روزنامه و خبرگزاری تیتر اولشان تاریخ و عبرت‌های آن نبود.

هیچ روزنامه و خبرگزاری به زبان من جوان سخنان و عبرت‌هاي آموزنده را برایم بیان نکرد تا نسبت به اسلام مشتاق شوم

هیچ رسانه‌اي از علی(ع) و نهج البلاغه‌اش، از خطبه‌های سیاسی و اجتماعی‌اش از رحمت و مهربانیش چیزی برایم نگفت

 گویی هنوز علی غریب است...

ای کاش می‌دانستیم که با سیاست باید به خدا برسیم نه اینکه خدا وسیله‌ای باشد تا در فضای سیاسی به جایی برسیم.


ای کاش کمی به این سخن رهبری که فرمودند« گرفتاريهاى بشر، ناشى از دور افتادن از تزكيه‏ى اخلاقى است» فکر میکردیم

ای کاش این سخن رهبری را که فرمودند: «اسلام در مورد تشخيص گناه مى‏گويد تجسّس نكنيد، دنبال نكنيد، در پى گناه اين و آن نگرديد، بيخودى افراد را متّهم و گناهكار نكنيد» را شنیده بودیم.

ای کاش مسایل ریز خانوادگی و عيوب اشخاص را به راحتي به نام مصلحت بيان نمی‌کردیم.

ای کاش می‌دانستیم که هم اکنون اصلی ترین عامل غلبه  بر دشمن «وحدت» است.

ای کاش می‌دانستیم زمانی که انسان واکسن اخلاق و اعتقادات را به خود تزریق کرد دیگر از خطر انحراف و لغزش در سیاست در امان می‌ماند.

ای کاش می‌دیدیم کسانی که در تاریخ رفوزه شده‌اند مشکل در اعتقادات و اخلاقیات داشته‌اند.

ای کاش حداقل معنای سیاست را می‌فهمیدیم، ای کاش رسانه‌هایمان خبرهاي  سیاسی‌شان نشأت گرفته از سیاست علی (ع) و نهج‌البلاغه باشد.

 ای کاش در محرم، صفر و فاطمیه، تیتر اول روزنامه‌ای از فلسفه و عبرت‌های تاریخ و خلقیات ائمه بود، نه اینکه مطالبمان از این ایام تنها بازتاب برگزاری مراسمات باشد.

 ای کاش می دانستیم، كه اگر همه می دانستند حسین (ع) برای چه شهید شد، فتنه‌ای به پا نمی‌شد و بین خودی‌ها دعوایی صورت نمی‌گرفت.

ای کاش درک کنیم که حسین (ع)  را منتظرانش کشته‌اند....

در پايان حكايتي را به بهانه اين مطلب نقل مي كنم:

فقیری از مرحوم كاشف الغطاء طلب پول می‌کند كاشف الغطاء آن لحظه پولی همراه خود نداشته، به فقیر می‌گوید: هم‌اکنون پولی همراه ندارم. آن فقیر آب دهانش را بر صورت كاشف الغطاء می‌اندازد. كاشف الغطاء، آب دهان فقیر را با دستانش به صورتش می‌مالد و می‌گوید: بهشت بر من واجب شد چرا که آب دهان سیدی به من رسید و متبرک شدم. بعد از این جمله كاشف الغطاء بلند می‌شود، و در مجلسي كه حضور داشت می‌چرخد تا پولی را برای فقیر جمع کند.

 حال ببینید اگر کسی به ما یا به رسانه ما رسانه‌ها توهين و يا انتقادي  کند آیا می‌توانیم اخلاق اسلامي را رعايت كنيم؟ یا قصد براندازی او را داریم و دنبال فرصتی می‌گردیم تا او را به زمین بزنیم؟

 

امضا: دانش آموز دیروز- دانشجوی امروز-حسن عبدالصمد

اگه گفتی؟!!

اگه گفتی؟!!

اگه گفتید این جملات رو کی گفته؟

به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد.او عشق را بهتر از من میشناسد و او برای یکدلی شایسته تر از من است. کار تو بس دشوار است ، این را میدانم بروی صحنه جز تکه ای از حریر نازک چیزی بدن تورا نمیپوشاند ، بخاطر هنر میتوان لخت و عریان روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت اما هیچ چیز و هیچ کس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که نختری ناخن پایش را بخاطر او عریان کند. برهنگی بیماری عصر ماست و من پیرمردم و شاید حرفهای خنده آورمیزنم اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری. بد نیست اگر اندیشه ی تو در این باره مال ده سال پیش باشد مال دوران پوشیدگی. نترس این ده سال تورا پیر نخواهد کرد به حر حال امیدوارم تو آخرین کسی باشی که تبعه جزیره لختی ها میشود.

الف)فرانسیس بیکن

ب)امام خمینی (ره)

ج)دکتر شریعتی

د)چارلی چاپین

حالا اگه گفتبد این جملات برای کیست؟

«چند اثر معروف «چارلی چاپلین» را دیدم و قلباً به این مرد  ارادت پیدا کردم. دیدم حقیقتاً کار عظیمی که این مرد کرده، مگر در قالبی به جز قالب هنر ممکن بود؟ با کدام زبانی می‌شود مضمونی را که در «عصر جدید» یا «دیکتاتور بزرگ» است، بیان کرد؟او بلا این بیان هم خودش فیلم ها را کار گردانی کرده، هم در آنها ایفای نقش پرداخته و هم نویسنده فیلمنامه بوده است،واقعا در اوج است»

الف)میل گیبسون

ب) مجید مجیدی

ج)آقای خامنه ای

د) آلفرد هیچکاک

 

گذر عمر..../عكس

از اين عكس چه برداشتي ميكنيد؟

وقتی فرهنگ، بی فرهنگی باشد!

وقتی فرهنگ، بی فرهنگی باشد!

 عكس هايي از داخل مترو تهران

اپیزود اول:

این داستان واقعیست

وقتی وارد متروشدم مثل دیگر افراد سریع به دنبال صندلی خالی بودم که بر روی آن بنشینم ولی کمتر از یک ثانیه صندلی های قطارپرشد.

روبرویم یک پسری که به گمانم اهل شهرستان بود نشسته بود.نمیدانم چرا احساس خوبی به او نداشتم.شاید به خاطر سر وضع لباسش بود. آمدم کمی آن طرفتر ایستادم، جایی که روبرویم یک پسر جوان خوشتیپ، نشسته بود و داشت آهنگی را گوش میداد...

در ایستگاه بعد خانمی در حالی که نوزادی رابه بغلش گرفته بود همراه با همسر خود وارد مترو شد...

قطار که راه افتاد نزدیک بود آن خانم تعادلش به هم بخورد. من هر چه  اطرافیانم را نگاه کردم که یکی بلند شود و جایش را به آن خانم بدهد، دیدم نه! انگار نه انگار...

پسری که موهای خود رادم ابس بسته بود، سرش را پایین انداخت و هنذفری را در گوشش گذاشت تا به آهنگش مشغول شود..

دانشجویی که کیفش را روی پایش گذاشته بود کتاب (فضائل اخلاقی) را ازکیفش درآورد تا مشغول خواندن کتاب شود.

مرد میانسالی کرواتی هم داشت با غرور و صدای بلند از سفرهای خارجی اش میگفت فخر فروشی میکردو ازوضع موجود انتقاد میکرد.

مردی دیگرهم،به آرامی چشمانش را بست که گویی خوابش برده است.

در این میان دیدم که آن جوان شهرستانی تا چشمش به این خانواده افتاد بلند شد و با همان لهجه اش گفتم: بفرمائیید بنشینید

همسر آن خانم تشکری کرد و آن خانم به همراه فرزندش بر روی صندلی نشستند.

با دیدن این صحنه از خودم بدم آمد که یک عمر ملاک ارزش انسانها را لباس عطر پول و تحصیلاتشان میدانستم...ای کاش زندگی به سبک غربی را پیش نمیگرفتم

وقتی به بیرون مترو آمدم چشمم به یک جمله ای از امام خمینی(ره) افتاد که بر روری دیوارنوشته شده بود:

(من یک موی کوخ نشینان را با همه دنیای کاخ نشینان عوض نخواهم کرد)

اپیزود دوم:...ادامه دارد

.............................................................................................................

*لازم به ذکر است که اینجانب متولد تهران بوده و هیچ خصومتی با بچه های با مرام تهرانی ندارم.هدف از نوشتن این داستان واقعی تنها این آیه بود(اِنَّ اکرمکم عند الله اتقاکم) و لا غیر